وبلاگ دانشجویان شیمی دانشگاه مازندران

University of MaZandaran Chemistry Students' Weblog

وبلاگ دانشجویان شیمی دانشگاه مازندران

University of MaZandaran Chemistry Students' Weblog

پنجاه سال بعد و اخبار 20:30!!!

سلام خدمت دوستان عزیز...

قبل از هر چیز، مدیر شدن امید رو بهش تبریک میگم و امیدوارم با حضور فعالش وبلاگ دوباره به روزهای اوجش برگرده.

یه خواهش از امید داشتم که تا حالا صد بار به علیرضا گفته بودم ولی....

واقعا از این قالب زیبا که هادی انتخاب کرده خوشم میاد ولی برای تغییر ظاهر وبلاگ هم باید فکری کرد!!!

میگم امید اگه قالب قشنگی پیدا کردی، این قالبو عوض کن.

.

.

.

به نظرتون پنجاه سال بعد اخبار 20:30 چه خواهد بود؟





ادامه مطلب ...

اگه دکمه های کیبرد زنده بودن...

اگه دکمه های کیبرد زنده بودن...







ادامه مطلب ...

آبدارچی شرکت مایکروسافت!!!

مرد بیکاری برای آبدارچی گری در شرکت مایکروسافت تقاضای کار داد. رئیس هیات مدیره با او مصاحبه کرد و نمونه کارش را پسندید. سرانجام به او گفت شما پذیرفته شده اید. آدرس ایمیل تان را بدهید تا فرم های استخدام را برای شما ارسال کنم.

مرد جواب داد : متاسفانه من کامپیوتر شخصی و ایمیل ندارم. رئیس گفت:

امروزه کسی که ایمیل ندارد وجود خارجی ندارد و چنین کسی نیازی هم به شغل ندارد!!!

ادامه مطلب ...

شیطان، ماه رمضونا کجا میره؟!!!!!!!!

میدونین شیطان ماه رمضونا کجا میره؟


اول توضیح بدم منشاء این سوال اینجاس که تو ماه رمضون خدا دستو و پای شیطونو میبنده و شیطون یه ماه بیکار میشه و دیگه نمی تونه مارو از راه بدر کنه!!! ( حالا کار نداریم که ما اصولا توی راه نیستیم که بدر بشیم!!!) حالا این سوال پیش میاد که شیطون این یه ماهو چکار میکنه؟!


ادامه مطلب ...

تولدت مبارک!!!

سلام به دوستان عزیز...




شاید بپرسید تولد کیه!!!؟


یا شاید بپرسید چرا روی کیک بالا یه شمع هست!!!؟


جواب توی ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

اینم یه جور ضد حال...

داشتم با ماشینم می رفتم سر کار که موبایلم زنگ خورد گفتم بفرمایید
الووو.. ، فقط فوت کرد !
گفتم اگه مزاحمی یه فوت کن اگه میخوای با من دوست بشی دوتا فوت کن . دوتا فوت کرد .
گفتم اگه زشتی یه فوت کن اگه خوشگلی دوتا فوت کن ، دوتا فوت کرد . 
گفتم اگه اهل قرار نیستی یه فوت کن اگه هستی دوتا فوت کن ، دوتا فوت کرد .
گفتم من فردا میخوام برم رستوران شاندیز اگه ساعت دوازده نمیتونی بیای یه فوت کن اگه میتونی بیای دوتا فوت کن ، دوباره دوتا فوت کرد . 


با خوشحالی گوشی رو قطع کردم فردا صبح حسابی بخودم رسیدم بهترین لباسمو پوشیدم . دوش گرفتم و ادکلن زدم تو پوست خودم نمی گنجیدم فکرم همش به قرار امروز بود داشتم از 
خونه در میومدم که زنم صدام کرد و گفت ظهر ناهار میای خونه؟ 
اگه نمیای یه فوت کن اگه میای دوتا فوت کن....

یه سوال:

اگه یه روز از خواب بیدار شی ببینی تمام زندگیت یه فیلم بوده٬ اسم فیلم رو چی میذاری؟

تن آدمی شریف است به جان آدمیت...

خانمی با لباس کتان راه راه وشوهرش با کت و شلوار دست دوز و کهنه در شهر  
بوستن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه
هاروارد شدند. منشی فوراً متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد
ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند! 

 مرد به آرامی گفت:
«مایل هستیم رییس را ببینیم.» منشی با بی حوصلگی گفت: «ایشان امروز
گرفتارند.» خانم جواب داد: « ما منتظر خواهیم شد.» منشی ساعتها آنها را
نادیده گرفت و به این امید بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند.
اما این طور نشد. منشی که دید زوج روستایی پی کارشان نمی روند سرانجام
تصمیم گرفت برای ملاقات با رییس از اواجازه بگیرد و رییس نیز بالاجبار
پذیرفت. رییس با اوقات تلخی آهی کشید و از دل رضایت نداشت که با آنها
ملاقات کند. به علاوه از اینکه اشخاصی با لباس کتان و راه راه و کت
و شلواری دست دوز و کهنه وارد دفترش شده، خوشش نمی‌آمد. 

 خانم به او گفت:
«ما پسری داشتیم که یک سال در هاروارد درس خواند. وی اینجا راضی بود. اما
حدود یک سال پیش در حادثه ای کشته شد. شوهرم و من دوست داریم بنایی به
یادبود او در دانشگاه بنا کنیم.» رییس با غیظ گفت :« خانم محترم ما نمی‌
توانیم برای هرکسی که به هاروارد می آید و می میرد، بنایی برپا کنیم. اگر
این کار را بکنیم، اینجا مثل قبرستان می شود.»

ادامه مطلب ...