وبلاگ دانشجویان شیمی دانشگاه مازندران

University of MaZandaran Chemistry Students' Weblog

وبلاگ دانشجویان شیمی دانشگاه مازندران

University of MaZandaran Chemistry Students' Weblog

فردریک و پیرمرد !!!!

باران به شدت میبارید و مرد  در حالیکه ماشین خود را در جاده پیش میراند، ناگهان تعادل اتومبیل بهم خورده و از نرده های کنار جاده به سمت خارج منحرف شد.  از حسن امر،  ماشین صدمه ای ندید اما لاستیکهای آن داخل گل و لای گیر کرد و راننده هر چه سعی نمود  نتوانست آن را از گل بیرون بکشد....

بناچار زیر باران از ماشین پیاده شد و به سمت مزرعه مجاور دوید  و در زد. کشاورز پیر که داشت کنار اجاق استراحت میکرد  به آرومی اومد  دم در و بازش کرد....

راننده ماجرا رو شرح داد و ازش درخواست کمک کرد. پیرمرد گفت که ممکنه از دستش کاری بر نیاد اما اضافه کرد که : “  بذار ببینم فردریک چیکار میتونه برات بکنه. ”

لذا با هم به سمت طویله رفتند و کشاورز افسار یه قاطر پیر رو گرفت و با زور اونو کشید بیرون.

تا رانندهه شکل و قیافه  قاطر رو دید، باورش نشد که این حیوون پیر و نحیف بتونه کمکش کنه، اما چه میشد کرد، در اون شرایط سخت به امتحانش میارزید!!!

با هم به کنارجاده رسیدند و کشاورز طناب رو به اتومبیل بست و یه سردیگه اش  رو محکم چفت کرد دور شونه های فردریک یا همون قاطره و سپس با زدن ضربه رو پشت قاطر داد زد: “  یالا،  پل  فردریک،  هری  تام، فردریک  تام ، هری  پل ….  یالا سعیتون رو بکنین  … آهان فقط یک کم  دیگه ، یه کم دیگه …. خوبه تونستین ” !!!!

راننده با ناباوری دید که قاطر پیرموفق شد  اتومیبل رو از گل بیرون بکشه.  

با خوشحالی زائد الوصفی از کشاورز  تشکر کرد و در حین خداحافظی ازش این سوال رو کرد : 

 ” هنوزهم نمیتونم باور کنم که این حیوون پیر تونسته باشه،  حتما هر چی هست زیر سر اون اسامی دیگه است ،  نکنه یه جادوئی در کاره ”!!!

کشاورز پاسخ داد : ” ببین عزیزم ، جادوئی در کار نیست  ”
اون کار رو کردم که این حیوون باور کنه عضو یه گروهه و داره یک کار تیمی میکنه  ، آخه میدونی قاطر من کوره!!!

نظرات 7 + ارسال نظر
زهرا یکشنبه 20 فروردین 1391 ساعت 23:06

آخه

فرهود دوشنبه 21 فروردین 1391 ساعت 01:41 http://farhood72.blogfa.com

چه جالب بود!!!!

[ بدون نام ] دوشنبه 21 فروردین 1391 ساعت 02:03

مینا سه‌شنبه 22 فروردین 1391 ساعت 09:30

حال رامتین رو بگیرم
خیلی تکراری بود.....

رامتین سه‌شنبه 22 فروردین 1391 ساعت 10:56

حتی تو حال گیری هم خلاقیت نداری!!!!!!

مریم چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 ساعت 20:59

به جااین کارها برین درس بخونین

بیتا پنج‌شنبه 7 اردیبهشت 1391 ساعت 23:07

واقعا جالب بود.............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد