وبلاگ دانشجویان شیمی دانشگاه مازندران

University of MaZandaran Chemistry Students' Weblog

وبلاگ دانشجویان شیمی دانشگاه مازندران

University of MaZandaran Chemistry Students' Weblog

قضاوت و پیرمرد!!!

مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد…

به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد . دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس میکرد فریاد زد : پدر نگاه کن درختها حرکت میکنن!

مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد . کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک کودک ۵ ساله رفتار میکرد، متعجب شده بودند…

ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت میکنند !

زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه میکردند . باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید . او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن باران میبارد، آب روی من چکید!


زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمیکنید ؟مرد مسن گفت: ما همین الان از بیمارستان بر میگردیم. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی میتواند ببیند...

نظرات 10 + ارسال نظر
علیرضا چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 14:53

امید چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 18:27

خیلی جالب بود. مرسی!!!!

باید قدر نعمت هایی که خدا داده بهمون رو بدونیم ولی ...

مصطفی چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 22:17

چشم هارو باید شست ، جور دیگر باید دید....

الهام پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 12:35

سحر پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 17:11

رامتین جان بسیار زیبا بود و تامل بر انگیز مرسی

بیتا چهارشنبه 13 مهر 1390 ساعت 09:05

واقعا جالب و تکون دهنده بود..............

من شنبه 23 مهر 1390 ساعت 11:36

خیلی عالی بود
همیشه داستانات قشنگه

ورودی ۸۹ یکشنبه 1 آبان 1390 ساعت 12:16

خیلی خوب بود مرسی

شیمی ایلام شنبه 5 آذر 1390 ساعت 14:40

سلام وبتون خیلی قشنگه.....................من دانشجوی شیمی ایلام هستم................من همیشه به شما سر میزنم............آرومو بی صدا۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰مطلبت جالب بود

مریم ویسی جمعه 29 شهریور 1392 ساعت 21:55

آقا این رامتین کیه هر دوتا اسم در میون اسم اون میاد من چون ورودی جدید 92 هستم نمیشناسم خوب بیخیال. قشنگ بود تکراری هم بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد