وبلاگ دانشجویان شیمی دانشگاه مازندران

University of MaZandaran Chemistry Students' Weblog

وبلاگ دانشجویان شیمی دانشگاه مازندران

University of MaZandaran Chemistry Students' Weblog

شروع صندلی داغ

سلام دوستان و همکلاسی های خوبم : 

 

چقدر زود دیر شد ، انگار همین دیروز بود که داشتیم کل کل میکردیم که کی اول رو صندلیه داغ بشینه، خلاصه زمانه موعود فرارسید... 

از امروز من به مدت ۱هفته در خدمتتون هستم برای صندلی داغ...  

و طبق پسته قوانینه صندلی داغ به سوالاتون راجبه خودم جواب میدم . 

 

سوالاتونو آماده کردین ؟ میخوام ببینم تو این ۱هفته با سوالاتون چیکار میخواین بکنین ...من که جام خوبه و راحته ...به امید خدا شروع میکنیم.  

نظرات 65 + ارسال نظر
هادی.م شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 01:57

بگو ببینم از کدوم کارت از همه بیشتر خجالت میکشی..؟

۱سری تو زمستون که داشت برف میبارید با رفیقم داشتیم بستنی قیفی میخوردیم همه با تعجب مارو نگاه میکردن،منم ۱کم خجالت کشیدم

مینا شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 08:11

اگر دوباره کنکور میدادی همین جا رو انتخاب میکردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگه رتبم همین میشد آره ،دوباره میومدم اینجا...

محمد شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 08:59

زشت ترین آرزوت چی بوده؟

اینکه به تو نظر داشتم محمد جون...

هانیه شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 10:17 http://poshtekonkooria.persianblog.ir/

سلام
من که نفهمیدم هدفتون از این صندلی داغ چیه؟؟؟؟؟؟؟اولا که همه سوالات جواب داده نمی شن هر کدومو خود مصطفی بخواد جواب میده.بعدشم که جواب سوالای بالا هم که جواب [:S00]نداده پس کلا خوشحالید دیگه مردمو گذاشتین سرکار.........

شما اگه ۱کم صبر داشته باشید میبینید که به سوالات جواب داده میشه

سعید شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 10:22

مهم ترین کاری که تا به حال تو عمرت کردی چی بود؟

اگه بخوام همشونو بگم که ۱کتاب میشه ...
۱کی از اون مهماش اینه که چند نفر مثله تورو سرکار گذاشتم...

الهام شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 11:19

۱ نکته: مگه تو قوانینتون نبود که هر کسی روی این صندلی میشینه باید عکس خودشو بذاره؟

نیاز به عکس نیست همه منو میشناسن...آخه آدم معروفیم...

ادبیات ۸۸ شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 13:12 http://www.adabiatia88blogfa.com

سلام
خواستم بگم ما از بچه های دانشگاخ خودتونیم.
اگه سر بزنید خوشحال میشیم.

الان این سوالی بود؟!!!

فرزانه شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 13:33

خودت هر روز موهاتو درست میکنی یا میری ارایشگاه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ارایشگر میاد خونمون خودم درست میکنم...

بیتا شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 13:36

از زندگی الانت راضی هستی؟ اگرنه دوست داری چه جوری باشه؟؟؟؟

من راضی...زندگی راضی.... (...) ناراضی....

من واقعا از زندگیم راضیم اگه هم به وقف مرادم نبود سعی میکنم خودمو باهش وقف بدم

مازیار تلاشان(مدیریت صنعتی) شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 14:27

ای.........
نظرتو در رابطه با اسمای زیر بگو...

۱)امیر مهدی
۲)محمود سلطانی
۳)علی بخت
۴)رامتین
۵)امید
۶)سعید
۷)احسان یکا
۸)وحید
۹)بهمن
۱۰)محمد سلیمی
۱۱)هادی
۱۲)رحمان
۱۳)اگر دوست داشتی در رابطه با دخترایی هم که اسمشون جز نویسنده های وبلاگتون هست

ودر رابطه با...
۱)خوابگاه نواب
۲)اطاق ۵۰۵
۳)غذای دانشگاه
۴)اساتید دانشکده شیمی
۵)قائم شهر

۱) ؟!... تابه تا و باجنبه و دوستار کاپیتان تیم ملی
۲)شیطون تو خوابگاه، آروم تو دانشگاه
۳)عشقه محمد و ...
۴)جوان ناکام ترمه ۳
۵)همشهریه نفوذی
۶)آقای سوتی
۷)تو مخی استادو بچه ها
۸)رفیق نیمه راه
۹)ماه خوبیه ... آخی منظورم پسره ماه و خوبیه .
۱۰)دوست داشتنی
۱۱)یک مدیر فعال اما ...مال
۱۲)ماشالله ، ماشالله،از بچه های تپل مپل خوابگاه
۱۳)رضا غلامی مقدم = از برو بچه بی عصاب
۱۴)مازیار تلاشان= همه ی موارده بالا

۱)رفتنتون با خودتونه اما برگشتتون با خدا
۲)یه مشت بروبچه خونگرم
۳)مزخرف (خدا قسمته کسی نکنه)
۴)زشت،خوب،بد...
۵)پاریس کوچک

هانیه شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 16:26 http://poshtekonkooria.persianblog.ir/

سلام
خداییش اگه من نمی گفتم که به هیچ سوالی جواب نداده بودی...................

صندلی داغو گذاشتیم که به سوالاتون جواب بدم دیگه...

امیر فرزین شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 23:39

چقدر شما بی مزه هستید؟ !!!!!!!!!!

تا حدی ...

سحر یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 11:18

فامیلی تون چیه؟

کاویان

مهسا یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 11:48

آقا مصطفی با اجازه تون جوابی که به نظر الهام جون دادیدو تصحیح می کنم
این شما نیستی که معروفی موهاتون بیشتر از خودتون معروفه
والله ما که شما رو از رو مدل موهاتون می شناسیم

مهسا یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 11:49

حالا شما انگیزه تون از این مدل مو درست کردن چیه؟

همون انگیزه ای که شما دخترا از آرایش کردن دارین...

مینا یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 20:59

باتوجه به سوال مازیار تلاشان و جواب شما آقای غلامی مقدم باید جزو دخترای وبلاگ نویستون باشن آره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در ضمن من واقا نمیدونستم پاریس انقدر سوت و کوره ۸ شب به بعد شهرتون میشه شهر ارواح

نه چون مازیار یادش رفت اسمه رضارو بنویسه من مجبور شدم خودم اسمشو اونجا بذارم ...درباره ی خانم های عضو وبلاگم چون با اونا زیاد برخورد نداشتم نمیتونم درباره ی اونا نظر بدم...
درمورده دومم باید بگم که آنچه عیان است چه حاجت به بیان است...
حتما ۸شب به بعد ۱سری به شاهی بزنید البته میدونم اون موقع تو شهره شما همه خوابن و ماشین نیست که بیای

مینا یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 21:01

پرسپولیسی یا استقلالی؟؟؟؟؟؟
نگی تیم ملی

قرمز ته

مازیار تلاشان(مدیریت صنعتی) یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 21:09

اگر بهت می گفتن می تونی ملیت خودتو عوض کنی شهر و کشور مورد علاقتو بگو...(جز ایران و شاهی)
درضمن باشگاه مورد علاقتم بگو.

انگلیس ـ لندن ـ
باشگاه ورزشی= آرسنال
باشگاه بدن سازی= شب های شمال

علیرضا یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 22:08

از کدوم یکی از دخترای کلاس خوشت میاد؟

چون همه همکلاسیام هستن از همه به یه اندازه خوشم میاد ...

رامتین یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 22:12 http://khialeto.blogsky.com/

اگه بهت بگن میتونی اسمتو عوض کنی چی میذاشتی؟

از دوتا اسمی که دارم خوشم میاد همون مصطفی یا سینارو انتخاب میکردم.

رحمان یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 22:38

یادته به من میگفتی فال عشقی بگیر ... خودت اعتراف کن طرف کی بود؟ اسم فامیل مکان اشنایی مدت آشنایی و خلاصه همه چیزو بگو وگرنه یه چیزایی رو اینجا رو میکنم که حتی علیرضا هم ناراحت بشه

رحمان جان یه چیزه شخصی بود تموم شدش رفت دیگه گیر نده ...
تازه تو که طرفو نمیشناسی آخه بچه شاهیه ...

سلام می خواستم بگم تا به حال درجه حرارت صندلی به چند رسیده؟امیدوارم در مقابل حرف مینا جون از شهرمون دفاع کنید.اگه یه روز بفهمید که خدایی نکرده بیماری لا علاجی دارید چه عکس العملی از خودتون نشون می دین؟

شرمنده دماسنج ندارم اما فعلا ولرمه...
اگه بگم توکل و صبر اینا دیگه شعار میشه آخه چون جایه اون افراد نیستم.
اما واسه من ۲حالت داره :۱-خودکشی ۲-بسوزمو بسازم

مازیار تلاشان(مدیریت صنعتی) دوشنبه 2 اسفند 1389 ساعت 00:29

نظرت در باره ی شعر زیر :

من و تو یکی دهانیم
که با همه آوازش
به زیباتر سرودی خواناست.

من و تو یکی دیدگانیم
که دنیا را هر دَم
در منظرِ خویش
تازه‌تر می‌سازد.

نفرتی
از هرآنچه بازِمان دارد
از هرآنچه محصورِمان کند
از هرآنچه واداردِمان
که به دنبال بنگریم، ــ

دستی
که خطی گستاخ به باطل می‌کشد.

من و تو یکی شوریم
از هر شعله‌یی برتر،
که هیچگاه شکست را بر ما چیرگی نیست
چرا که از عشق
رویینه‌تنیم.

(شاملو)

به نظره من شعره قشنگی بود ...

سعید دوشنبه 2 اسفند 1389 ساعت 01:43

اگه ١٠٠٠تومان پیدا کنی باهاش چی کار میکنی؟

این اتفاق واسه من زیاد افتاده ،بیشتر مواقع پولو میندازم تو صندوق صدقه البته اگه تنهایی این پولو پیدا کنم، اگه با دوستام باشم بیشتر مواقع خرجش میکنیم.

مینا دوشنبه 2 اسفند 1389 ساعت 10:38

من شنبه ساعت ۷ فقط از کنار شهرتون رد شدم ترس تمام وجودمو گرفت آخه ما تو آمل همه ی کارای بیرونی و خریدمونو ۸به بعد انجام میدیم
حالا یه سوال ته جدول هواش خوبه؟؟؟؟؟

جوجه رو آخر پاییز میشمارن ،
۵،۴فصل پیش یادت نمیاد داشتین سقوط میکردین دسته ۱ ،شانس آوردین تیمای آخر جدولم میباختن تا شما سقوط نکنین.

فرزانه دوشنبه 2 اسفند 1389 ساعت 10:54

چهقدر وقت می ذاری تا
موهاتو درست کنی؟

به جانه خودم هفته ای ۲بار بیشتر موهامو درست نمیکنم...
هر بارم ۲۰دقیقه...

الهام دوشنبه 2 اسفند 1389 ساعت 12:43

۱ـ آوازه شهرت شما و موهاتون به گوش ما که نرسیده.
۲ـخیلی بی مزه است که میخواین سوالارو با شوخی جواب بدین یا به عبارت دیگه با شوخی کردن زیر زیرکی از جواب دادن به سوالا تفره میرین.چه صندلی داغ لوسی.

۱ـبه خدا ،خودمم بی خبرم ... تازه متوجه شدم.

۲ـنمدونم راجبه کدوم سوال میگین ؟!! آخه من همه رو دارم جدی جواب میدم ...

علیرضا دوشنبه 2 اسفند 1389 ساعت 12:55

تاحالا دل کسی رو شکوندی؟

اگه راستشو بخوای ،آره ...
اما دیگه تمامه سعیمو میکنم که هیچ وقت این کارو نکنم.

رامتین دوشنبه 2 اسفند 1389 ساعت 13:27 http://khialeto.blogsky.com/

ta hala chand bar ghable harf zadan, fekr kardi?

خیلی ... .
اما چند بارم این کارو نکردم.

مینا دوشنبه 2 اسفند 1389 ساعت 14:54

تا حالا کسی دلتوشکونده؟؟؟

تا جایی که یادم میاد نه ...
آخه آدم دل نازکی نیستم.

مینا دوشنبه 2 اسفند 1389 ساعت 14:57

چندم فروردینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگه خدا قبول کنه ،۲۳فروردین ۶۹.

مینا دوشنبه 2 اسفند 1389 ساعت 22:18

اول پاییز آخرپاییز ما جزوه ۳تای اول هستیم
پس پشت کنکوری بودید؟؟
خوب موندی

آره نه ...
نه کنکور پشته من بود ...

ایدا دوشنبه 2 اسفند 1389 ساعت 22:30

اگه یه تابلوی بزرگ داشتین که همه ی دنیا اونو می دیدن روش چی مینوشتین؟

نگاه نکنین خجالت میکشم...

سحر دوشنبه 2 اسفند 1389 ساعت 23:20

آیا عشقتون به سارا یک طرفست ؟ یا اونم بهتون علاقه داره ؟

علاقه داشت ... نمیخواستم دوباره یادم بیاری چون ۱سال و ۳ماه پیش عمرشو داد به شما...

مهسا سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 00:53

1.ورزش میکنی؟اگه آره چی؟
2.فوتبال بازی میکنی؟اگه آره اونوقت با موهات که خراب میشه چیکار میکنی؟
3.خواننده مورد علاقه ات؟
4.از سوسک میترسی؟از موش چطور؟
5.روزه میگیری؟اگه آره چند روزشو میخوری؟
6.تو خونواده کدومو بیشتر دوست داری؟
7.هر چند وقت1بار با خواهر برادرات دعوات میشه؟
8.تا حالا چند تا درس افتادی؟
9.شده تا حالا از کسی متنفر باشی؟از کی؟
10.چرا نشسته داری به سوالا جواب میدی؟شما که قرار بود ایستاده جواب بدی.راسی این صندلی چرا واگذار نشد؟

۱-هرچی پیش آید خوش آید،هر چی پیش بشه بازی میکنم.
۲-آره ... درستش میکنم
۳-فرزاد فرزین تو ایران ،اونوره آبم کامران و هومن
۴-نه واسه چی بترسم...مگه من دخترم.
۵- آره ۴ساله میگیرم اونم تمامه روزاشو
۶-همه رو
۷-خیلی کم همدیگه رو میبینیم واسه همین با هم دعوا میکنیم .
۸-صفر تا
۹-نه
۱۰-قیمته پیشنهادی واسه واگذاری کافی نبود.

باران و مهسا سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 09:53

اونی که باهاش داشتی تو برف بستنی می خوردی اسمش چی بود؟
حالا کجا بودی؟قائمشهر که برف نمیاد!!!!!!!!!!
۱ سوال دیگه.چه مراحلی رو طی کردی تا به این مرحله از اعتماد به نفس رسیدی؟

۱دوسته خوب ... ۲سال پیش قائمشهر برف بارید دیگه.
مراحله گام به گام اعتماد به نفسو.

مژدهخ سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 11:38

چند کیلویی؟
چند سانتی متری؟
چند تا خواهر و برادرید؟
چندمی هستی؟
چند می گیری گریه کنی؟

۷۳
۱۸۲
۱ خواهر و ۱برادر
آخری
هرچی بیشتر بهتر

امید سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 11:41

مصطفی جون شرمنده که نتونستم بیام تو صندلی داغ و سوالمو بپرسم. خودت میودنی که درگیر بودم.
حالا واسه دست گرمی اینو جواب بده. هرچند خودم میدونم ولی واسه اطلاعات عمومی بچه ها میگم.
خوب...تاحالا چنتا gf داشتی؟ اسم آخریشو بگو! فقط نگو سارا که میدونم خالی بندی.....

دقیقا نمیدونم ... دیگه دیگه ،اون شخصیه .

هانیه سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 12:05 http://poshtekonkooria.persianblog.ir/

الهی بگردم چقدر این بچه های مازندران سوءال داشتن ...............خوب شد یکی پیدا شد جواب سوالاتونو بده.(افا مصطفی می دونم ای نظر من سوال نبود شما خودتو ناراحت نکن.و مرسی لز اینکه به وبلاگم سرزدی)

خواهش میکنم.

مریم سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 13:10

چندتا خواهر و برادرین؟ بابا همون دبیر کاویان؟

۱برادر و ۱خواهر ، آره خودشه...

جودی سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 13:39

یکی پرسید انگیزت ازدرست کردن موهات چیه تو جواب دادی به همون دلیلی که دخترا آرایش می کنن.اونا انگیزشون اینه که شوهر کنن تو هم می خوای شوهر کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

واقعا نمی دونستم دخترا انگیزشون از این کار ازدواجه...
انسان میل به زیبایی داره ... خدا زیباست و زیبایی هارو دوست داره.

مهسا و باران سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 14:33

ا؟بابا دبیره؟ خیلی باحال بود
همون که موسسه گزینه ۲؟
بابت دبیر چیه؟مامانت چی؟
بهت نمیاد بچه فرهنگی باشی.علت چیست؟؟؟

چیش باحاله...؟
نه اون نیستش...
دبیر ریاضی ... خونه دار...

نمیدونم این نظره شماست.

مهسا سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 14:35

متذکر می شوم>>>>>>>>>>>>انگیزه خودتونو با بقیه قاطی نکنید .اکثریت قصدشون زیباییه

درسته ... اگه غیره این باشه باید تعجب کرد.

بیتا سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 14:47

نسوختی اینقدر رو این صندلی نشستی؟؟؟؟؟؟‌

نه فعلا که جام خوبه...

محمود سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 14:50

وقتی رو صندلی داغ نشستی انتظار داشتی اولین سوالی که ازت پرسیده میشه چی باشه؟

همون سوالی که امید پرسیدش...

ایمان & احسان سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 14:52

۱) تا حالا چند بار مردی؟
۲) اگه مردی قبرت کجاست؟
۳) تا حالا سوپ رو با جنگال خوردی؟
۴) اگه دستمال داداش کایکو رو داشتی باهاش چیکار میکردی؟
۵)‌ تا حالا دزدی کردی؟
۶) تا حالا شب تو بازداشتگاه خوابیدی؟
(۴ تای اول مال احسانه)
تا حالا به چندتا سوال جواب دادی؟

۱) صفر بار
۲)کنار قبرت
۳)نه ولی یه بار چنگالو با سوپ خوردم
۴) دست و صورتمو باهاش تمیز میکردم
۵) آره همین الان پسوردم دزدیه
۶) نه تا حالا سعادتشو نداشتم
( )
خیلی زیاد....

امید سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 15:05

چرا خواب حال میده؟

چون حال میده...

امید سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 15:24

داداش کارت سوختت شارژ داره یه چند لیتر بنزین بدی

امشب بیا بهت بدم..ولی بعدش بریم دور بزنیم

نظرتون راجع به پدیده ای به نام باران چیه؟

اگه نباره پدیده جالبیه

هادی.م سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 21:36

داداش سینـــــا داری به این چندتا سوال جواب میدی یادت باشه طفره نمیری، کامل جواب میدی، زیادم فکر نکن،
1.تا چند سالگی دوست داری عمر کنی؟نظرت در مورد پیری چیه؟ازش میترسی؟
2.دوست داشتی بر گردی به دوران کودکی؟
3.چقدر پول تو جیبی میگیری؟ پس انداز هم می کنی؟ بیشترین خرجت چیه؟
4.یه جمله عاشقونه بگووو؟
5.بچه بودی عاشق شدی؟ کی بوده؟ چطوری؟
6.بزرگترین آرزوت چیه؟
7.بزرگ ترین آرزوت که بهش رسیدی چی بوده؟
8.فکر میکنی توی چه سنی ازدواج کنی؟
9.فیلم و بازیگر مورد علاقه؟(ایرانی و خارجی)
10.یه بیت شعر بگو...
11.احمدی نژاد؟
12.خودتو توی یک کلمه توصیف کن ؟
13.{}منـــــــــــــو{} توی 2 جمله ی جداگونه توصیف کن ؟
14.به این جمع (صندلی داغ) چه نمره ای میدی ؟(از 20 نمره)

همینارو جواب بدی کافیه، یه چنتایی سوال باحال نگه دارشتم واسه نفرات بعدی همشو که نمیشه یه جا لو داد...

۱.تا جایی که حسش باشه. مزخرفه. نه واسه چی باید بترسم.
۲.نه اصلا دوست ندارم به گذشته برگردم.
۳.... بنا به بند ۷ قوانین صندلی داغ از جواب دادن به این سوال معذورم
۴. بی تو دکل(هرگز
۵.مگه تو بچگیت عاشق شده بودی که من بشم!!!
۶.به یک سال و سه ماه پیش برگردم
۷.هنوز نرسیدم مونده تا برسم ۳-۴ دور عقبم. رسیدم بهت میگم.
۸. ۲۹-۳۰ اگه خدا بخواد
۹.سوپر استار-شهاب حسینی
saw1-6-جیسون استتهام
10.من یار مهربانم دانا و خوش بیانم/دارم سخن فراوان با آنکه بی زبانم
11.یارانه...
12.قابل توصیف نیستم.
13.مدیر بی لیاقت ... ...
دبیر خواب آْلود
14. 12. اینو دیگه صادقانه و جدی گفتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد