وبلاگ دانشجویان شیمی دانشگاه مازندران

University of MaZandaran Chemistry Students' Weblog

وبلاگ دانشجویان شیمی دانشگاه مازندران

University of MaZandaran Chemistry Students' Weblog

تفاوت شب امتحان

سلام به تمامه بروبچه ...خون(درس خون دیگه) و درس نخون: 

 

فرجه ها خوش میگذره یا همینجوری بیخودی داره میگذره؟ امتحانا داره میاد اونوقت تو 

هنوز تویه وبلاگی بجنب دیگه هنوز درساتو نخوندی(البته به جز...نگم دیگه).اقلا از همین 

الان شروع کن تا از همکلاسیات عقب نمونی(البته بعضیارو که اصلا نمیتونی بگیری، 

انشالله دورهای بعد).چی ؟! میخوای تویه فرجه ها بری تفریح وخوش گذرونی بعد  

درساتو شب امتحان بخونی ؟! مگه میتونی ؟ البته میدونم به جنسیتم ربط داره  

یعنی چی ؟ ۱دقیقه وایسا میگم ،فکر کنید الان یه شب قبل از امتحانه میخوایم ۱سری 

به خوابگاه پسرا (با اجازه) و خوابگاه دخترا (یالله) بزنیمو برگردیم .

 

واسه اینکه ببینین اونجا چه خبره ،برین توی ادامه مطلب ...

 

 

پارساپرس
خوابــگاه دختران (شـب امتحان)

سکـانس اول: (دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.)

شبنم:ِ وا!… خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!

لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)

شبنم: بگـو ببـینم چی شـده؟

لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود)

شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم… گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟

لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم!
می فهـمی شبنم؟فقط 8 دور… (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!

شبنم: عزیزم… دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 – 8 دور تـونســتیم بخـونیم! ببـین! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.

لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!

(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد.
اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد! دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)

شبنم: چی شـده فرشــتـه؟!

فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد… نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!

شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.

فرشــته: خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر. (و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)


خوابــگاه پســران (شـب امتحان)

سکــانـس دوم: (در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، واحدی شـان،
«میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود)

میثـــاق: مهـدی… شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.

مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.

میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.

مهـدی: آره… منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟ مگـه تو کلاسـتون دختـر نداریـد؟!

میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!

آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. دختــرای کلاس مـا که مثـل دختـرای شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری…

مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون… اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!

در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)

میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!

رضــا:استقلال همین الان دومیشم خورد!!!

مهـدی:اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه….. .!!! پرسپولیس قهرمان میشه خدا می دونه که حقشه…………… و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند.........

نظرات 26 + ارسال نظر
مصطفی شنبه 11 دی 1389 ساعت 16:22

سلام دوستانه عزیزم ،
گفتم موقع امتحاناته ۱مطلب در این موردم بذارم،امیدوارم خوشتون بیاد
فقط ۱نکته واسه اینکه به کسی برنخوره بگم که همه ی دختر پسرا اینجوری نیستن

مهسا شنبه 11 دی 1389 ساعت 16:28

بد نبود.اخه من این متنو قبلا خونده بودم.و البته همه دخترا اینگونه نیستنند.1نمونه اش خود من.با این اوضام به گمانم اسمم امسال در لیست مشروطی هاست.ولی خوب البته مجوز دارم و با دلیل
ولی خب البته من جزئ اون دسته ای ام که ضریب هوشی بالاست و نخونده نمره می گیره

مهسا شنبه 11 دی 1389 ساعت 16:33

اینم جالبه به نظر خودم.(اینم بگم از خودم نیست.از ۱جا دیگه کپی برداشتم)
درس خوندن پسرا و دخترا
دخترها: بعضی از اونا واقاً می خونند حالا چی می خونند خدا میدونه ولی واسه اینکه تابستون راحت باشن و به بهانه کلاس سنتور , نقاشی , و با دوست پسر عزیزش برن عشق صفا وقتی میرن سر کتاب تا یکی دو ساعت دیگه کلشونو از کتاب بر نمی دارند . عادت دارند زیر مطالب کتاب خط بکشند که بعدا بخونند بعضی هاشون هم که مثلا درس می خونند کتاب جلوشونه چشمشون هم روی کتابه ولی حواسشون یه جای دیگست …( پیشه همون پسره که با هم رفتن ددر) یه عده ای هم هستند که به بهونه اینکه مشکل دارن زنگ میزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته حدود یک ساعت و اندی به طوری که اشک و دود تلفن در میاد برای هم قصه بی بی چساره تعریف می کنند یه سری هم به دلیل اینکه دوست پسر نداران و انگیزه ای برای دودر کردن کلاسا ندارن مجبورن خر بزنن تا برن دانشگاه (اخه شنیدن تو دانشگاه دوست پسر فراوونه)نکته(دلیل اینکه پسرا نمیرن دانشگاه همین دختراس(


و اما پسر ها: یا درس نمی خونند یا وقتی می خواند بخونند باید حسش بیاد. وقتی حسش میاد که شب امتحانه … یه کم که درس خوندند یه موردی پیش میاد و بهش خیره می شوند و به یه چیزی فکر می کنند بعد انگار که درس خوندند بلند میشند میرن استراحت می کنند بعد از یک ساعت استراحت دوباره میرند میشینند فکر می کنند . وقتی فکرشون تموم شد کتاب را ورق میزنند یه کم براندازش میکنند وزنش می کنند استخاره می کنند برای خودشون تقسیمش می کنند میگند تا ساعت فلان اینقدر می خونم تا ساعت فلان اینقدر بعد میرن استراحت کنند . حین استراحت حسشون تموم میشه حال ندارند برند بخونند ولی چون می دونند فردا امتحان دارند پا میشند میرند سر کتابشون. همینجور که می خونند هیچی حالیشون نیست چون جای دیگه فکر می کنند(لازم به ذکر است که هیچ وقت در هیچ موقعیتی فکر نمی کنند فقط موقع درس خوندن فکرشون میاد بعد از نیم ساعت دوباره میرن استراحت، بعد سه ربع استراحت می بینند خیلی دیر شده .دوباره میرنند درس بخونند این بار می خونند یه چیزایی هم یاد میگیرند ولی چیزایی که یاد نمی گیرند را میذارند که فردا از دوستاش بپرسند یه کم به معلمشون فحش میدند می گن اینارو درس نداده خلاصه آخرش نمیرسند کتاب را تموم کنند فردا میرند میبینند

که دوستاشون یه چیزایی می گند که تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خرد میشه اونایی هم که خونده بودند یادشون میره به همین سادگی

اتفاقا این مطلبمو دیدم ،خیلی دلم میخواست اینارو هم بذارم گفتم دیگه حجمش زیاد میشه ،
ولی merc از اینکه این مطلبو گذاشتین
مصطفی

الهام شنبه 11 دی 1389 ساعت 17:12

باریک.آقا مصطفی خوشم اومد خوشگل آخرشو عوض کردی.مهسا جون این متن رو گذاشتی که خیلی بدتر از بالاییه.میدونم طنزه.ولی باز این آقایون میخونن خودشونو الکی تحویل میگیرن.

ا ،شما هم فهمیدین آخرشو تغییر دادم ،راست میگین باید بجای اینکه بگم دومیشو خورد باید مینوشتم چارمیشو خورد
در مورد دومم آنچه عیان هست چه حاجتی به بیان هست.

مهسا شنبه 11 دی 1389 ساعت 17:21

منم تازه تغییر آخرشو دیدم.تغییر به جا و شایسته ای بود.جای تحسین داره.من که حامی این تغییراتم.
الهام جان،منم به قصد طنز اونو گذاشتم.

F_SH شنبه 11 دی 1389 ساعت 18:52

جالب بود . ولی من که تو دانشگاه تقریبا برعکس اینو دیدم . والله پسرایی که همکلاس ما بودن و هستن! دیگه کم کم دارن روی هر چی ... خونو کم میکنن ! همشم که نمره الفن ! بد بخت اسم دخترا بد در رفته .
.
در ضمن باید بگم اون قسمت آخرشم باید عوض کنین چون :
استقلال قهرماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان میشه !!! :-)

باشه بجای دوتا میکنمش چارتا
راستی دانشگاتون کجاست ؟!!!!!!!!!!!!
مصطفی

[ بدون نام ] شنبه 11 دی 1389 ساعت 20:25

میشه؟؟؟
هست

نمیشه و نخواهدم شد
مصطفی

iranmobaile شنبه 11 دی 1389 ساعت 23:08 http://www.oujgostar.net

مشترک عزیز تهرانی ، شما می توانید جهت اطلاع از قیمت روز
انواع خط و گوشی تلفن همراه ،لیست دفاتر خدمات ارتباطی ،فروشندگان گوشی و خط
در تمام ساعات شبانه روز وکلیه ایام هفته فقط از تلفن ثابت تهران با شماره گویای
تماس بگیرید. 9092301119
در صورت عدم پاسخگویی شبکه مجددا شماره گیری نمایید
وبا ثبت شماره تلفن خود در قرعه کشی شرکت نمایید
شبکه هوشمند مخابرات استان تهران (شرکت فناوری اطلاعات اوج گستر)
www.oujgostar.net

nokia sony ericsson LG MOTOROLA samsung
Sherkate mokhaberate iran
Jahate etela az ghimate gooshi
Va khate mobail az khate sabete Tehran ba
shomare 9092301119 tamas gerefte va dar
Ghore keshi ma sherkat namaeid

عمو با کی کار داری ؟!!!!!
مصطفی

الهام یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 00:32

عجبا.آقا مصطفی قضیه رو حیثیتیش نکن باز اینجام بشه مثل پست قبلی.میگم مهسا ننویس همینه.

امید یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 00:32

خیلی قشنگ بود. مخصوصا آخرش. اما من آخرشو یه جور دیگه خونده بودم: استقلال چهارمیشم خورد.

مهسا یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 00:38

چی شد؟اسم مهسا شنیدم.;-)
من ننویسم چیه؟مگه چی شده؟الان که معترض نداشتیم.:-)

مصطفی یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 00:46

متوجه منظورتون نشدم الهام خانوم

الهام یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 00:48

نه مهسا جان باز سوءتفاهم نشه.راجع به همون مطلبت که نوشتی گفتم.پاسخ آقا مصطفی رو بخون میفهمی

الهام یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 00:51

در مورد دومم آنچه عیان هست چه حاجتی به بیان هست.
اینو گفتم آقا مصطفی.گفتم باز قضیه طرفداری از خانوما و آقایون میشه.

مهسا یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 00:56

نه بابا،این بنده خدا هم که چیزی ننوشت.به نظر من که نظرش بد نبود.طرف داری از قشر خاصی نبود

الهام یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 01:01

یا من بیانم بده و باید درستش کنم یا شماها بد میگیرین.منم به شوخی گفتم.

مصطفی یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 01:15

حیثیتی دیگه چیه ؟؟، ۱حقیقت بود ،شنیدن حقیقتم تلخه

مهسا یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 01:19

آره،واقعا اون درس خوندن آقایون حقیقت بود.حقیقت شیرینی بود

مصطفی یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 01:28

این ضریب هوشی آقایونو میرسونه که شب امتحان فقط درس میخونن و نمره ی دل بخواشونو میگیرن

مهسا یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 01:34

آره،البته اگه بتونن نمره دل بخواهو بگیرن.
پسرا درس خوندنشون 2دستس.1عده همینان 1عده هم اونایی که واقعا.......میزنن.
اونایی که نمره دلخواه میگیرن از دسته دومن نه اول

مصطفی یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 01:41

پسرا همه شون جزو دسته ی اولن ،دسته ی دوم دختران .

مهسا یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 01:44

آره،ما هم میبینیم تو کلاسامون،1کی از نظرا راست بود که.......
تو رو خدا دوباره کل شروع نشه.

سعید یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 11:39

ببینم شما بیکارید؟
آخه همش تو وبلاگید
برین درس بخونین

سعید تو این همه درس خوندی کجارو گرفتی ؟!!!!
تویه عمرت فقط کلمه ی جالب بودو یاد گرفتی دیگه که تویه همه ی پستا اینو مینویسی
مصطفی

امید یکشنبه 12 دی 1389 ساعت 14:28

یه حرفم از پدر دوماد.
آقا سعید تا حالا کجا بودی؟ مارو نمیبینی خوشحالی؟ راستی درس میخونی یا نه؟

رامتین دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 00:55

جون هرکی دوست داری سعید قبل نظر دادن چقدر فکر میکنی؟!

سعید دوشنبه 13 دی 1389 ساعت 17:47

این جمله فقط یه شوخی وبلاگی بود.مفهومه بالایی دارهُ از اون زاویه نگاش کنید.

آخر چی شد؟ شوخی بود یا مفهومی؟!!!!!!!!
مصظفی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد